سلام
گور بابای دنیا . این دو تا دوست ما آریا و شایان نیومدن . دیگه تصمیم گرفتم اینجا را خودم بگردونم دوست داشتم وبلاگی مثل وبلاگ هنوز که چند نفر مثل سیدآبادی حسن نیا فغفوری و... می نویسند داشته باشیم اما نشد.
پس اینک منم
دانشجوی ارتباطات
دانشگاه آزاد تبریز
خوب آرزو بر جوانان عیب نیست. من علی اکبرزاده دانشجوی ترم دوم ارتباطات در این وبلاگ در سه محور خواهم نوشت
۱- در مورد مدرنیته : البته غرض از مدرنیته فقط یک بهانه است من علاقه زیادی به بخش اندیشه دارم و سعی کنم موضوع را از مدرنیته و البته کمی قبل از ان تا حال در غرب و ایران پیگیری کنم و البته گاهی مقایسه
۲- بازی با کلمات و یافتن معادل های جدید و همچنین کمی دقت در معادل های ترجمه شده و بار معنائی آن برایم مهم هستند که هر جا مطلبی جالب دیدم در اینجا می آورم. البته در دو سه یادداشت اخیر این کار را کرده ام و اما
۳- می خواهم از روزنامه ها و مجلاتی که با آنها زندگی کرده ام و با آنها خوشحال شده ام غمگین شده ام و هر بار با توقیف شان گوشه ای از قلبم را و زندگی ام را .....
من عاشق مجله و روزنامه و کتاب هستم . تنها سهم من از زندگی . پدرم نیز روزنامه نگاری محلی در تبریز و ماجراجوئی سیاسی بود که ارشیوی نسبتا کاملی از روزنامه مشروطیت چون صور اسرافیل تا مطبوعات زمان رضا شاه و نهضت ملی شدن نفت و غیره داشت و من از کودکی با آنان بزرگ شدم و .......تا روزی دیگر
------------------
پ . ن
در اینجا از دوستان عزیزی که با گذاشتن کامنت هائی محبت کرده و برخی نیز رهنمودهائی داده اند که از همه تشکر می کنم
اول از همه هم رشته ای و هم دانشگاهی عزیزم منصور حیدر پور صاحب وبلاگ بانک مقالات روزنامه نگاری
همچنین دوست عزیزم آقای مجید مجد نیا صاحب وبلاگ دریچه ای بسوی ارتباطات
و همچنین مدی عزیز صاحب وبلاگ نسل سه افکار و عقاید یک نسل سومی که بیشتر در کار معلم آزاری هست !!!
و نیما حیدری عزیز صاحب وبلاگ یادداشت های یک خبرنگار که هم رشته ای هستیم و در دانشگاه ازاد اراک روزنامه نگاری می خواند
و مریم عزیز صاحب وبلاگ شادمانه که کلی جوک sms دارد
و البته استاد گرامی آقای دکتر حسن اردستانی صاحب وبلاگ بی خبری خوش خبری نیست سنگ تمام گذاشته اند و علاوه بر چند توصیه ارزشمند در کامنت های خود هم آدرس این وبلاگ را کذاشته اند . البته اگر عمر باقی بود در مورد یکی از یادداشت های ایشان با عنوان برهم زدن بازی دموکراسی چرا؟ بیشتر خواهم نوشت .
سلام
سلام
عیدتان مبارک
صد سال به شادی آزادی سلامتی کامیابی .
با رویاهای همیشگی صلح رفاه دموکراسی حقوق بشر
ایدون باد.
------------
می بخشین کمی دیر شد ولی تا سیزده بدر هنوز عید هست . البته مال من بیات شد ببخشید.
--------
صد سال به سال های خوب ، سال های آدینه کیان دریچه گفتگو آئینه اندیشه کارنامه جامعه سالم ایران فردا آفتاب پیام امروز نامه مدرسه دیلماج ...............
-------------
شهادت مجله عصر پنچشنبه هفت و زنان را تسلیت می گویم
سلام
۱- کتاب مدرنیته و مدرنیسم مجموعه مقالاتی هست که اقای حسینعلی نوذری ترجمه کرده است. نسخه ای که من دارم چاپ اول ۱۳۷۹ می باشد. نام اقای نوذری را بیشتر در صفحه اندیشه و با ترجمه هایش دیده ام
فصل سوم مدرنیته : گذار از گذشته به حال از پیتر آزبورن
مدرنیته : عبارت است از نوعی حالت یا کیفیت و ویژگی مدرن ، نوعی تجربه مدرن . ایدگی مدرنیته بیانگر تازگی ، بداعت و نو بودن زمان حال به عنوان گسست یا انقطاع از گذشته و ورود به آینده ی سریعا در حال ظهور و در عین حال نامطمئن و ناپایدار است.
ریشه تاریخی واژه مدرنیته (modernity) را می توان در مقاله شارل بودلر در باره نقاش فرانسوی یافت. به عنوان دیده ای گذرا ، سیال ، فرار ، مشروط و غیر ثابت تعریف شده بود ، نوعی تقطیر امر ابدی از جریان نایایدار و زودگذر
مدرنیته در اصل مقوله ای زیباشناختی است، یا به عبارت دیگر از مقولاتی است که در فلسفه مدرن یا معاصر می توان آن را ذیل ، زیایی شناسی رده بندی کرد
مدرنیته به عنوان یک مفهوم بدوا با مفاهیمی چون صنعتی شدن ، دنیا گرائی ، یا غیر دینی شدن بوروکراسی و مفهوم شهر و شهر نشینی همراه است
۲- این کتاب هم در آخرش لغت نامه ندارد ولی اصل برخی از ترجمه ها را در متن در داخل گیومه آورده است . مدرنیته را و مدرن را ترجمه نکرده و اصلش را اورده است.
جماعت community جامعه Society عقلانیتrationalization افسون زدایی disenshantment
برخی کلمات جالب هم بود
شکل واره
نمایش واره schematic
سازواره
ماشینواره
اندامواره
همچنین کلمات
خوانش ریزش رویش چینش
که به معناهای جدیدتری به کار می روند
و البته
چیدمان
هستی شناسی ontology معرفت شناسی epistemology
سلامی دوباره
دیگر نتوانستم تا فردا صبر کنم . بچه ها با توپ و تشر مادرشان رفتند خوابیدند . زنم هم سریال محبوبش BINBIR GECE هزار و یک شب را از کانال D ترکیه نگاه می کند. من هم تصمیم گرفتم ایده ای را که از مدت ها در ذهن داشتم تو این وبلاگ اجرا کنم . بچه ها هم فردا خودشان تصمیم می گیرند چه بنویسند.
چیزی که در ذهن دارم باز خوانی اندیشه غرب از رنسانس علی الخصوص مدرنیزاسیون به بعد، بازی با کلمات و اصطلاحات و مقایسه آنان و البته اصل شان و مقایسه زمان این موضوعات با تقویم زمانی ایران هست. به تدریج هم با انجام این کار منابع دم دستم را هم معرفی می کنم
مدرنیته و اندیشه ی انتقادی نوشته بابک احمدی
نسخه ای که من دارم چاپ چهارم اسفند ۸۰ هست قبلا هم چند بار مرور کرده ام
بابک احمدی نه تنها آدم پر کار و سخت کوشی هست نه تنها بیشتر از خیلی از اساتید بزرگوار به گردن جامعه دانشگاهی و فرهنگ کشور حق دارد بلکه به تمام معنی به مسئولیت های روشنفکری اش هم عمل می کند بعدا در مورد بابک احمدی باز هم می نویسم.
۱- بابک احمدی چند تعریف از مدرنیته را اورده است که من دو تایش را نقل می کنم
ماکس وبر : مدرنیته سازمان بخردانه ( فکری - روشنگرانه ) جامعه است ، گونه ای گسست تام از باورهای فرجام شناسانه ( باور به پایان تاریخ ، و به جامعه ی آرمانی و آرمانشهر ) است و اعتقاد به هدفی علمی و از دیدگاه عقلانی توجیه شدنی .
هگل : اصل مدرنیته این است در تلاش برای سلطه بر طبیعت ( روح عینی ) خود را می شناسیم ( خودآگاهی روح ذهنی )
در همین ابتدا در تعریف ماکس وبر باور مندان به آرمان شهر یعنی بنیاد گرایان مارکسیست ها فاشیست ها از گردونه مدرنیته !!! حذف می شوند گو اینکه همه فرزندان خلف یا نا خلف مدرنیته هستند.
۲- در همین دو سه صفحه اول کتاب چند کلمه توجهم را جلب می کند
خرد باوری را به معنی راسیونالیته آورده است کلمه امروزگی را هم بکار برده است احتمالا به معنی نو شدن . بالاخره نفهمیدیم امروزه گی درست هست یا امروزگی
کلمه ایده و مونیستی و رادیکال را هم به صورت اصلی به کار برده است و ترجمه نکرده است.
البته الان نگاه کردم عزت اله فولادوند هم در ترجمه کتاب جامعه باز و دشمنانش رادیکال را به صورت اصلی نوشته در زیر نویس توضیح داده که ( radical به معنای نفوذ کننده به ریشه امور و بنیادرس)
کلمه همبسته را هم به کار برده است کلمات زیر تقریبا یک گونه هستند و باید معادل انگلیسی شان را هم بنویسم
همبسته
پیوسته
وابسته
کارکرد
رویکرد
۳-روسو منسکیو و یاران دائره المعارف را در سال های ۱۷۵۱ الی ۱۷۷۰ میلادی نوشته اند کانت کتاب سنجش خرد ناب را در ۱۷۸۱ منتشر کرده است .هگل پدیدار روح را به سال ۱۸۰۶ مارکس و انگلس ایدئولوژی المانی را به سال ۱۸۴۶ منتشر کرده اند. نیچه کتاب فراسوی نیک و بد را به سال ۱۸۸۶ منتشر کرده است. حالا باید این سال های میلادی را به شمسی تبدیل کنیم و ببینیم اوضاع اندیشه در وطن ما چگونه بوده است. شب خوش تا بعد ..........
من علی اکبرزاده هستم دانشجوی ترم دوم ارتباطات گرایش روزنامه نگاری در دانشگاه آزاد تبریز .
این وبلاگ را راه انداختم که با دو تن از هم کلاسی هایم آریا و شایان در این وبلاگ با هم بنویسیم آنچه در سر داریم.
البته من از سال ۸۱ چندین وبلاگ داشته ام و کمی پیر تر از دو دوستم هستم . البته شکسته نفسی شد کمی که چه عرض کنم به اندازه مجموع سن هر دو شان هستم ۴۳ ساله . ولی بجه ها جوان هستند خوش تیپ و شیک پوش و به قول معروف جوان هستند و جویای نام ببینیم از فردا چه می کنند و چه می کنیم . تا فردا